از ابتدایی ترین نماد های شناخته شده برای بشر، ماندالا است.مربع، یکی از اجزاء تشکیل دهنده ی ماندالاست و در بسیاری موارد مستقیم یاغیر مستقیم به آن ارجاع می دهد.
ماندالا، نمودار نمادین؛ هم تخیلی و هم توصیفی و معمولاً دایره ای است که یک مربع را محصور می کند؛ نماد مرکزی است که می تواند یک تصویر باشد. ماندالا الگوی هستی و نظامی است که بر مبنای تجسم مکاشفه ای استوار است. یک انگاره ی کیهانی حصر فضای مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تمامیت؛ عالم اصغر؛ عقل کیهانی؛ یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا مظهر روح و از نظر کمی مظهر هستی است. گردی ماندالا، معمولاً نشان دهنده ی تمامیت طبیعی است، در حالی که شکل چهار گوش، نشان دهنده ی این تمامیت در خود آگاه است.
.یکی از رسوم قدیمی بوداییان در تبت، تصویر سازی و نقاشی با شن های رنگی است. راهبان بودایی برای خلق یک نقاشی شنی چندین روز وقت صرف میکنند و پس از اتمام نقاشی، آن را از میان میبرند تا به فانی و کوتاه بودن عمر اشاره کنند. اگر بپذیریم که زندگی کوتاه و فانی است، نقاشی شنی نمادی از این نوع تفکر پیرامون فلسفه حیات است. در طرحهای نقاشی شنی راهبان تبتی، از فرمهای ماندالا استفاده میشود. ماندالا در سانسکریت به معنی دایره است و در ادیان بودا و هندو به عنوان نمادی برای جهان هستی به کار میرود. طرحهای ماندالا، دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. البتهگستره کاربرد ماندالا بسیار وسیعتر از آیینهای یادشده است. مثلا در معماری فرهنگهای اسلامی و مسیحی هم طرحهای ماندالا دیده میشود.پيوستگى ميان گنبد و فضاى مكعب زير آن در معمارى اسلامى، از طريق ايجادمقرنس پيوند مىخورد. فضاى ابداعى مقرنسهمانند مظهر نسبت آسمان به زمين است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضاى مكعب زيرآن چونان مظهر زمين و قوس مقرنس كارى شده چونان حلقه واسطه آسمان و زمين تلقى مىگردد.
بوعلي سينا (370 -428 ه. ق) مربع و دايره را كليد فهم نظريه خود درباره كائنات ميداند. و به نظر او دايره تداوم حركت را بيان ميكند و نگاه در مسير محيط آن به سهولت حركت ميكند در صورتيكه مربع حركت كنترل شده خط مستقيمي است كه در سه نقطه , سه بار 90 درجه تغيير جهت داده است.
بو علي سينا دايره را آسماني (هوايي) گرم و مرطوب و مربع را زميني (خاكي) سرد و خشك ميداند.
ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی بکار میرود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند. کارل یونگ ماندالا را کهنالگوی خویشتن میداند,نماد تمامیت و نظم و کار ویژهٔ آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوبارۀ وضعیتهای هرجومرج آلود است. ماندالا (به معنی دایره جادوئی) یک جدول هندسی مورد استفاده در ادیان بودا نیز بوده است که به عنوان نمادی برای جهان هستی بکار میرفته. از زیر میکرسکوپ تا پشت تلسکوپ ماندالا قابل رویت است.ماندالا، نمودار نمادین؛ هم تخیلی و هم توصیفی و معمولاً دایره ای است که یک مربع را محصور می کند؛ نماد مرکزی است که می تواند یک تصویر باشد.ماندالا الگوی هستی و نظامی است که بر مبنای تجسم مکاشفه ای استوار است. یک انگاره ی کیهانی حصر فضای مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تمامیت؛ عالم اصغر؛ عقل کیهانی؛ یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا(مناسک حج) مظهر روح و از نظر کمی مظهر هستی است. و کل ماندالا مظهر برقراری دوباره ی دارمای کیهانی و زیارت روح است. به صورت نمادین روح عالم است و شکل ترسیمی. مرکز، خورشید یا دروازه ی آسمان است؛ ابزار دستیابی به ملکوت. ماندالا مظهر جهان ملکوتی بر روی زمین است. پرفسور یونگ:" گردی ماندالا، معمولاً نشان دهنده ی تمامیت طبیعی است، در حالی که شکل چهار گوش، نشان دهنده ی این تمامیت در خود آگاه است ."ماندالا نمونه اى از هنر میرا هستند و بنابر این ارزش هنرى در اینجا در درجه دوم اهمیت قرار دارد و نقاش هرگز پاى اثر خود را امضا نمى کند. فردیت هنرمند در هنر میرا در فرآیند خلق از میان مى رود،در حج این فرایند به خوبی مشهود است.فرد در دایره طواف جزئی از عالم ملکوت میگردد. ماندالا، معنایى کلى است که فردیت هنرمند را در خود مستحیل مى سازد، زیرا که اثر اساساً ماندگار نیست و میراست. در هنر میرا تنها لحظه خلق اثر ارزش دارد و چون این فرآیند به پایان برسد، اتصال غنی،به مرکز کائنات نیز به پایان مى رسد و از همین رو اثر نابود مى شود. فرآیند خلق حج، در واقع تمثیلى از هستى انسان است که در چرخه اى از آفرینش و نابودى، یا تولد و مرگ و باززایى و بازمیرى قرار گرفته و هیچ دوامى ندارد،برای حاجی تنها دم غنیمتیست که یا از آن سیراب میشودویا در صورت غفلت از آن بی نصیب میماند. این شکل از هنر میرا به نفس هستى بدون دوام و زیبایى طبیعى نظر دارد. در ویرانى ماندالاها، کیهان مقدس پابرجا مى ماند و تنها بى دوامى کردار انسانى معنا مى شود.قرار گرفتن در حج،واقع شدن درمنبع انرژی و حیات است؛ کلید فهم خود، با من، خدا و هستی است.قرار گرفتن در دایره طواف، تابع نظم جهانی شدن است، که ما را به درک جهان هدفمند رهنمون میسازد.پرفسور یونگ بیان میکند که طرح ماندالایی چه در معماری کلاسیک و چه در معماری انسان های بدوی هرگز تابع ملاحظات اقتصادی و زیبایی شناسی نبوده است، بل تبدیل شهر به نمایه ای از جهان منظم بوده است. مکانی مقدس که به وسیله ی مرکز خود به جهان دیگر مربوط می شده است. این طرح، با احساسات حیاتی نیازهای بشری مطابقت داشته است. هر بنایی خواه مذهبی و یا غیر مذهبی که بر مبنای طرح ماندالا ساخته شده باشد، فرافکنی تصویر کهن الگویی است از ناخودآگاه به جهان خارج. دیتریش هوف: "پیوستگى میان گنبد و فضاى مکعب زیر آن در معمارى اسلامى، از طریق ایجادمقرنس پیوند مىخورد. فضاى ابداعى مقرنسهمانند مظهر نسبت آسمان به زمین است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضاى مکعب زیرآن چونان مظهر زمین و قوس مقرنس کارى شده چونان حلقه واسطه آسمان و زمین تلقىمىگردد. "
بنابراین خط مستقیم نیز در جای خود استعداد رشد و تعالی دارد همانگونه که شکل مربع از آن ساخته می شود که از سویی قابلیت تکامل و تبدیل شدن به دایره را دارند (تبدیل مربع به دایره باازدیاد گوشه ها امکانپذیر است یعنی مربع 5 ضلعی، 6 ضلعی و.... بالاخره به دایره تبدیل می شود. ) از سویی دیگر هر دو شکل مربع و دایره از دوران باستان مکمل یکدیگر بوده اند (دایره نماد آسمان و قدامت و مربع مظهر زمین است.) اساس بسیاری از ماندالاها از مربعها و دایره های هم مرکز شکل گرفته است. مرکزیت کعبه و دوایر متحد المرکز اطراف آن از(زائرین طواف کننده) بزرگترین و زنده ترین ماندالای جهان را تشکیل میدهند در بعضی اذهان میکوشندتا با دفع امور عرضی و جزئی از جهان به ماورای جهان دست یابند و چنین پیداست که آرمان آنان با ساختار دایره سازگاری دارد .دایره نزدیکترین چیز به تصور امر مطلق است.دایره در اصل یک نقطه ی بسط یافته و متکثراست.در حج افراد در کامل شدن دایره شان ، مشارکت میکنند،و به کمال،همگونی،نداشتن اضافات،زوایدو زوایا...میرسند.دایره نماد خود است و بیانگر تمامیت روان با تمام جنبه هایش از جمله رابطه ی میان انسان و طبیعت.دایره نماد حمایت است،حمایتی مطمئن در محدوده ی خود؛همچون داشتن حلقه،گردنبند،کمربندوتاج.حلقه ی تولد و مرگ.جریان یافتن و حادث شدن.در گذشته، این دو نمایه انتزاعی ( دایره و چهار گوشه)، با یکدیگر وحدت داشتند و بیانگر یک جهان اندیشه و احساس بوده اند.
منبع:
1) کارل گوستاو، یونگ، انسان و سمبول هایش، محمود سلطانیه، تهران، جامی، 1377، چاپ چهارم، ص 324